تفکر ک ( تفکر راهبردی ) در مقابل برنامه ریزی استراتژیک

یکی از سوالات مهم در حوزه مدیریت استراتژیک این مسئله است که آیا تفکر استراتژیک  با برنامه استراتژی متفاوت است ؟ تفکر استراتژیک یا برنامه‌ ریزی استراتژیک ؟

قطعا تفکر استراتژیک و برنامه‌ریزی استراتژی مربوط و مکمل هستند. اما تفکر استراتژی و برنامه ریزی استراتژیک دو مفهوم متفاوت هستند.

ایجاد تمایز بین “برنامه ریزی استراتژیک و تفکر استراتژیک” بسیاری از گیج کننده و سخت است ، چه برسد به اولویت‌بندی آن‌ها.

در حال حاضر یک واقعیت وجود دارد و آن این است که تفکر استراتژیک و اجرای برنامه ریزی استراتژیک در میان بسیاری از رهبران چالش بزرگی است.

بنابراین درک روشنی از ارزش و منافع تفکر راهبردی ضروری است.

تفكر استراتژیک در مقابل برنامه‌ریزی استراتژیک Strategic Thinking Against Strategic Planning

تفکر استراتژیک Strategic Thinking

عبارت است از نگاه کل نگر ( جامع ) به سازمان است .تفکر استراتژیک بسیار موثر و یک ابزار ارزشمند است و نیاز به توسعه مهارت در ، حل مسئله، گروهی و تفکر انتقادی دارد.

خبر خوب این است که این مهارتی آموختنی است. تحقیقات ثابت کرده است که تفکر استراتژیک را می توان از طریق هفت بعد توضیح داد :

  1. چشم انداز آینده
  2. فرمولاسیون استراتژیک و پیاده سازی
  3. نقش در ایجاد استراتژی
  4. کنترل
  5. نقش در اجرا
  6. ساخت استراتژی
  7. فرآیند و نتیجه

تفکر استراتژیک در خصوص پیش‌بینی آینده یک شرکت بحث می‌نماید.

با این کار، تعیین مراحل چگونگی رسیدن به آنچه که برای آینده طراحی شده است، آسان تر می شود و از مسیرهایی که ممکن است منجر به کسب و کار گردد، دور خواهید ماند.

علاوه بر این، از طریق تفکر استراتژیک ، کسب و کار قادر به سازگاری بیشتر با تغییر است.

برنامه استراتژیک Strategic Planning

برنامه ریزی استراتژیک یک فرآیند برنامه‌ریزی مستمر است که بر تفکر استراتژیک قوی متکی است. هنگامی که تفکر راهبردی به درستی انجام شد، در طی یک سال چند بار مورد بررسی مجدد واقع خواهد شد.

این یک روند دائما در جریان است که در بازه زمانی سه ماهه صورت می‌پذیرد، که بر طرح‌ها، برنامه‌ها و فعالیت‌های سازمان تأثیر می گذارد.

منیتزبرگ پنج تصمیم رسمی استراتژیک را بیان می‌نماید :

  • برنامه Plan
  • ترفند Ploy
  • الگو Pattern
  • موقعیت Position
  • دیدگاه Perspective

مفاهیم کلیدی استراتژی سنجیده Deliberate و موردنظر  Intended ( به عنوان برنامـه و موقعیـت و ) استراتژی نوظهور Emergent و برنامه‌ریزی نشده (به عنوان الگویی در جریان تصمیمات) در کنه پیوسـتار شکل‌گیری هر استراتژی قرار دارد . رهیافت برنامه‌ریزی منطقی ، تصمیم‌گیری استراتژیک را به عنوان یک فرآیند دقیق و مرحله‌به‌مرحله بررسی می‌کند.

مشکل این است که اگر چه مـدل منطقـی ، رویکـردی روشـن ، قابل‌ درک و سیستماتیک را برای برنامه ریزی استراتژیک ارائه می‌کند ، اما دارای این مفروضات است که درواقعیت غیرقابـل حفظ کردن است.

واقعیت این است که ممکن است سازمان‌ها کار را با یک برنامه منطقی آغاز کنند ،اما گه‌گاه ممکن اسـت هرچه پیش می‌روند از قصد و نیت واقعی خود دور شوند.

استراتژی‌های ‌آمیز یـا تحقق‌یافته اغلـب استراتژی‌های ظهور یافته‌ای Emergent هستند که به عنوان بخشی از یک الگوی در جریان اقدامات شکل‌گرفته‌اند .

دیدگاه ایجاد استراتژی به عنوان یک فرآیند خلاقانه و پویا Responsive و شهودی در داخل یک چارچوب محیطی عمدتاً غیرقابل‌پیش‌بینی ، بیشتر با مفهوم تفکر استراتژیک متناسب است .

منیتزبـرگ بیـان می‌دارد کـه برنامه ریزی استراتژیک و تفکر استراتژیک دو فرآیند تفکری مجزا هستند :

  • رویکرد برنامه‌ریزی : شـامل آنـالیز ، تدوین و سیستم‌ها و رویدادهای رسمی کردن می‌باشند
  • تفکر استراتژیک : سنتز (ترکیب) – تشـویق تفکـر شهودگرایی ، نوآوری و خلاقیت درهمه سطوح سازمان است .

به‌طور سنتی ، استراتژی شامل ایجاد موضع قابل دفاع یا پایدار بود ، امروزه استراتژی باید بر تطابق و بهبود مستمر تمرکز کند و همیشه در حال تغییر و تکامل باشد .

 در مواجهه با بازارهای غیرقابل‌پیش‌بینی، بسیار متلاطم (آشفته) و رقابتی، دارا بودن قابلیـت تفکر راهبردی نوآور و واگرا در سطوح متعدد سازمانی بعنوان مرکز ایجاد و حفظ مزیت رقابتی دیده می‌شود

پنج ویژگی تفکر استراتژیک :

  1. منعکس‌کننده سیستم‌ها یا دیدگاه کل‌نگری اسـت کـه چگـونگی تـاثیر و دخالت بخش‌های مختلف سازمان بر یکدیگر و همچنین محیط‌های متفاوت را بررسی می‌کند .
  2.  مظهر تمرکز بر intent است که این در جهت مقابـل رهیافـت برنامه ریزی استراتژیک سنتی است که بر ایجاد تناسب و سازگاری میان منابع موجود و فرصت‌های نوظهور تمرکـز می‌کند ، هدف (تمایل ) استراتژیک عدم سازگاری یا تناسب اساسی میان این‌ها است .
  3.  تفکر به‌موقع است . متفکران استراتژیک ارتباط درونی گذشته ، حال و آینـده را درک می‌کنند .
  4. ایجاد و آزمون فرضیه، مرکز اقدامات تفکر راهبردی است .
  5.  موجب ایجاد قابلیت فرصت‌طلبی هوشیارانه می‌شود ، تشخیص و گـرفتن مزایـای فرصت‌های کنونی در حال وقوع است .

توانائی تفکر استراتژیک ، برای فرآیند ایجاد استراتژی بعد دیگری را فراهم می‌آورد . دریافت می‌شود که تفکر و برنامه ریزی استراتژیک اگر چه مجزا و متفاوت از یکدیگر هستند ، اما فرآیندهای تفکری مـرتبط بـاهم و کامل‌کننده یکدیگر هستند ، بنابراین هریک را برای مدیریت استراتژیک اثربخش باید حفظ و حمایت کرد.

برنامه‌ریزی سناریو به عنوان ابزاری تفکری و وسیله‌ای ارتباطی است که اندیشه و تفکر مدیران بجـای جـایگزین شدن آن کمک می‌کند .

برنامه‌ریزی سناریو در زمان‌هایی که عدم اطمینان و پیچیدگی بالاسـت ارزشـمند است و موقعیت کنونی شرکت را به چالش می‌کشد .

از طریق شناسایی روندها وعدم اطمینان‌ها در محیط کلان سازمان ، برنامه‌ریزی سناریو :

  • ابزاری برای ترسیم کلیات آینده را فراهم می‌آورد .
  • تلاش برای کسب دامنه‌ای از optionها
  • ترغیب به تفکر در مورد آلترناتیرهایی که ممکن است درغیراین صورت نادیده گرفته شوند و به چالش کشیدن Mindset متداول ( رایج )

توانائی تفکر بطور استراتژیک وابسته به تعاون میان عوامل موقعیتی در فضای سازمانی و ویژگی‌های افراد مشارکت‌کننده در آن است .

عوامل موقعیتی دریک محیط سازمانی می‌تواند روحیه خلاقیت را در آنجا ایجاد یا از بین ببرد.

وابستگی تفکر استراتژیک افراد به توانائی :

  • دیدن فرصت‌های بیرونی و انسجام و یکپارچه کردن آن‌ها در حمایت از کسب و کار.
  • تفکر بطور جانبی و شهودی.
  • تفسیر و رخدادها و تعین اقداماتی که باید انجام شود .

ویژگی‌های رهبرانی که موجب ایجاد تفکر راهبردی در سازمان می‌شوند عبارت‌اند از :

  • مهارت‌های میان فردی قوی
  • توانائی برانگیختن دیگران نسبت به چشم‌انداز و انجام اقدامات مهم
  • شور و اشتیاق و تعهد همه‌جانبه و فراگیر
  • باور و حساسیت نسبت به همکاران
  • تخصص در ایجاد و هدایت تیم‌ها
  • تخصص در اداره روابط ، ایجاد شعبه‌ها و رابطه‌ی دوستانه
  • سطوح بالایی از ارزیابی ، شوروهیجان ، انگیزش و تعهد
  • درک عمیق از کسب و کار و عملیاتش

راه‌های افزایش ظرفیت تفکر خلاق در سازمان عبارت‌اند از :

  • ایجاد سیستم پاداشی که تفکر خلاق در سرتاسر سازمان را تشویق و حمایت می‌کند . محیطـی حمـایتی زمان ، فضا و پول به ایده‌های خوب اختصاص می‌دهد .
  • فراهم آوردن شرایط آزمایشی و تسهیلات لازم برای فعالیت‌های تجربی ( علمی ) برای ایجاد تفکر خـلاق و مهارت‌های کار تیمی .
  • تشویق اعضای سازمان برای پذیرش فعالیت‌های که استفاده هرچه بیشتر از ظرفیت‌های ذهنی را تشویق می‌کند .
  • الگوسازی رفتارهای مطلوب از طریق رهبران درهرسطوح سازمانی

دكتر رئوف رابطی

مطالب این سایت شامل حمایت از حق مؤلف و مترجم است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد.

5/5 - (10 امتیاز)

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *