نورومارکتینگ یا بازاریابی عصبی
نورومارکتینگ (بازاریابی عصبی) چیست
بازاریابی عصبی یک حوزه جذاب است که به مطالعه نحوه واکنش مغز انسان به محرک های بازاریابی می پردازد. این اصول علوم اعصاب، روانشناسی و بازاریابی را برای درک رفتار مصرف کننده و توسعه استراتژی های بازاریابی موثر ترکیب می کند. بازاریابی عصبی دنیای بازاریابی را متحول کرده است و اکنون توسط شرکت ها برای درک ترجیحات مصرف کننده، ایجاد آگاهی از برند و افزایش فروش استفاده می شود. هدف این مقاله بررسی تاثیر بازاریابی عصبی بر توسعه محصول، مدیریت رفتار مصرف کننده، مدیریت برند و بازاریابی بین المللی است.
در نورومارکتینگ Neuromarketing (بازاریابی عصبی) ما با استفاده از ابزار سختافزاری و نرمافزاری برای دریافت امواج مغزی و سپس تحلیل این امواج برای درک و شناخت طرز تفکر مخاطب نسبت به موارد مدنظر ما میپردازیم
از این ابزار در سازمانهای کوچک و بزرگی که با خواست مشتری و مرحله انتخاب شدن کالا خود مواجه هستند، میتوان استفاده نمود.
این فرایند قبل از تولید محصول (محصولی که بتوان از طریق حواس 5 گانه حس گردد) شروع شود و بر پایه اطلاعات به دست آمده ، در جهت تولید گام برمیدارند.
این ابزار در قسمت سختافزار از یک کلاه با گیرندههای عصبی و یک نرمافزار نشاندهنده امواج مغزی تشکیلشده است که مانند همان دستگاه نوار مغزی EEG است که امواج مغزی را تحت عنوان الکتروانسفالوگرافی ” ثبت مینماید.
الکتروانسفالوگرافی (نوار مغزی)، ثبت فعالیت الکتریکی مغز است، این تکنیک شامل اخذ سیگنال توسط الکترودهای سطحی، بهبود سیگنال (معمولاً تقویت و حذف نویز)، چاپ سیگنال و آنالیز آن میشود.
آنچه روی کاغذ چاپ میشود، الکتروانسفالوگرام نامیده میشود.
البته این دستگاه که از پیش در ایران (در حوزه پزشکی) هم بوده است، یک نوار ساده مغزی را به ما میدهد.
ماشینهای EEG بالینی، معمولاً شامل ۸، ۱۶ یا ۳۲ کانال است.
به صورت معمول ۲۰ الکترود روی سر بیمار قرار میگیرد که پتانسیل حیاتی مذکور را بهپیش تقویتکننده میرساند.
در حوزه نورومارکتینگ ( بازاریابی عصبی ) NeuroMarketing از همین سیستم استفاده میگردد، با این تفاوت که نرمافزار تحلیلگر آن برای حوزه پزشکی تنظیمنشده است و برنامهای در جهت اهداف تجاری، بر آن نصبشده است.
از این روش برای شناخت، عناصر تشکیلدهنده یک محصول استفاده میگردد و هرچه به سمت عنصر تشکیلدهنده یک محصول نزدیک شویم، جواب این نوع تحقیق دقیقتر میگردد.
در حال حاضر در شرکت ردبول از این روش برای حوزه مدیریت برند استفاده میگردد.
برای مثال:
تجربه شخصی بنده در شرکت ردبول، زمانی که قصد طراحی یک کمپین ورزشی داریم.
برای انتخاب محل برگزاری، تصاویر آن را تهیه و سپس حدود 50 نفر را دعوت و از آنها میخواهیم عکس / فیلم محلهای مدنظرمان مشاهده و بر اساس خروجی تحلیل دستگاه (نمودارهای مقایسهای کلی و بین اجزاء) و سپس تحلیل فردی و گروهی تخصصی، بهترین محل را انتخاب مینماییم.
دستگاه مدل وایرلس – به کارگرفته شده در شرکت ردبول
نرم افزار تحلیلگر نورومارکتینگ /بازاریابی عصبی ، قلب این سیستم است، زیرا که اطلاعات تحلیلی آن را به صورت داشبوردهایی به ما تحویل میدهد.
امواج در داخل نرم افزار
با روش جمعآوری اطلاعات از طریق “نورو مارکتینگ” هزینههای جمعآوری اطلاعات از طریق پرسشنامه کم شده و دارای روایی و پایایی بالا خواهد بود.
اگر در حالت معمولی نیاز به 350 پرسشنامه داشته باشید، در این حالت با حدود 80 مشارکتکننده به نتیجه بسیار مناسبی خواهد رسید.
بهترین روش برای تمیز دادن رنگ، بو، مزه و احساسات است.
البته با توجه به فرهنگ اجتماعی هر کشور، ممکن است که نیاز به کالیبراسیون داشته باشد.
دقت نمایید :
فرد یا شرکت با مطالعه یک کتاب و یا خرید تجهیزات آن، لزوماً در این زمینه متخصص نیست، با استفاده از تحلیلهای بدون تخصص کافی و بهصرف موفقیت یک شرکت در سایر امور بازاریابی، سرمایه خود را به خطر نیندازید.
نورومارکتینگ یک علم بین رشتهای است و نیاز به تخصص عصب شناسی و روانشناسی صنعتی نیز وجود دارد.
همچنین، یک نمونه از دستگاه تولید شده و موجود در جنوب شرق آسیا، با نرمافزار بسیار ساده و غیرحرفهای در حال فروش در منطقه است که ضریب خطای بسیار بالایی دارد.
بازاریابی عصبی و توسعه محصول
توسعه محصول یکی از جنبه های حیاتی هر کسب و کار است و موفقیت یک محصول بستگی به این دارد که چقدر نیازها و انتظارات مصرف کنندگان را برآورده می کند. بازاریابی عصبی با کمک به شرکتها در درک اینکه مصرفکنندگان چه میخواهند و چگونه به محصولات مختلف پاسخ میدهند، نقش مهمی در توسعه محصول ایفا میکند. بازاریابی عصبی از طریق استفاده از فناوری های تصویربرداری مغز مانند fMRI، EEG و ردیابی چشم، بینش های ارزشمندی را در مورد ترجیحات و رفتار مصرف کننده ارائه می دهد.
بازاریابی عصبی می تواند به شرکت ها کمک کند تا محصولاتی تولید کنند که در سطح ناخودآگاه برای مصرف کنندگان جذاب باشد. به عنوان مثال، تحقیقات نشان داده است که رنگ یک محصول می تواند تأثیر قابل توجهی بر رفتار مصرف کننده داشته باشد. مطالعات بازاریابی عصبی نشان داده است که رنگ قرمز باعث ایجاد احساس هیجان و فوریت می شود، در حالی که آبی با اعتماد و قابل اعتماد بودن همراه است. شرکتها میتوانند از این اطلاعات برای توسعه محصولاتی استفاده کنند که از رنگهایی استفاده میکنند که برای مخاطبان هدفشان جذاب باشد.
روش دیگری که بازاریابی عصبی می تواند بر توسعه محصول تأثیر بگذارد، استفاده از بازاریابی حسی است. بازاریابی حسی شامل استفاده از حواس پنج گانه برای ایجاد یک پاسخ عاطفی مثبت در مصرف کنندگان است. تحقیقات بازاریابی عصبی نشان داده است که محصولات با بو، بافت و صداهای مطبوع برای مصرف کنندگان جذابیت بیشتری دارند. شرکتها میتوانند از این اطلاعات برای تولید محصولاتی استفاده کنند که حواس را درگیر کند و واکنش عاطفی مثبتی را در مصرفکنندگان ایجاد کند.
بازاریابی عصبی و مدیریت رفتار مصرف کننده
مدیریت رفتار مصرف کننده فرآیند تاثیرگذاری بر رفتار مصرف کننده برای دستیابی به اهداف بازاریابی خاص است. بازاریابی عصبی می تواند با ارائه بینشی در مورد چگونگی تصمیم گیری مصرف کنندگان در خرید و اینکه چه چیزی بر آن تصمیمات تأثیر می گذارد، نقش مهمی در مدیریت رفتار مصرف کننده ایفا کند. با درک عوامل زمینهای که رفتار مصرفکننده را هدایت میکنند، شرکتها میتوانند استراتژیهای بازاریابی مؤثری را توسعه دهند که بخشهای خاص مصرفکننده را هدف قرار میدهد.
یکی از راه هایی که بازاریابی عصبی می تواند بر مدیریت رفتار مصرف کننده تأثیر بگذارد، استفاده از اثبات اجتماعی است. اثبات اجتماعی یک پدیده روانشناختی است که در آن افراد با اعمال دیگران مطابقت میکنند، زیرا معتقدند آن اعمال درست است. تحقیقات بازاریابی عصبی نشان داده است که اثبات اجتماعی می تواند یک انگیزه قوی برای رفتار مصرف کننده باشد. شرکت ها می توانند از اثبات اجتماعی برای تأثیرگذاری بر رفتار مصرف کننده با برجسته کردن محبوبیت محصولات خود یا با استفاده از تاییدیه افراد مشهور استفاده کنند.
روش دیگری که بازاریابی عصبی می تواند بر مدیریت رفتار مصرف کننده تأثیر بگذارد، استفاده از کمبود است. کمبود یک اصل روانشناختی است که در آن افراد برای اقلامی که کمبود دارند ارزش بیشتری قائل هستند. تحقیقات بازاریابی عصبی نشان داده است که کمبود می تواند یک محرک قوی برای رفتار مصرف کننده باشد. شرکتها میتوانند با ایجاد محصولات در نسخههای محدود یا با استفاده از عباراتی مانند «فقط زمان محدود» یا «تا زمانی که منابع باقی میمانند» از کمبود برای تاثیرگذاری بر رفتار مصرفکننده استفاده کنند.
بازاریابی عصبی و مدیریت برند
مدیریت برند فرآیند ایجاد تصویر و تصور مثبت از یک برند در ذهن مصرف کنندگان است. بازاریابی عصبی می تواند نقش مهمی در مدیریت برند با ارائه بینش هایی در مورد نحوه درک و پاسخ مصرف کنندگان به برندهای مختلف داشته باشد. با درک عواملی که بر ادراک برند تأثیر میگذارند، شرکتها میتوانند استراتژیهای برندسازی مؤثری را ایجاد کنند که با مخاطبان هدف آنها طنینانداز شود.
یکی از راههایی که بازاریابی عصبی میتواند بر مدیریت برند تأثیر بگذارد، استفاده از نشانههای برندسازی است. نشانه های برندسازی محرک های دیداری یا شنیداری هستند که با یک برند مرتبط هستند. تحقیقات بازاریابی عصبی نشان داده است که نشانه های برندسازی می تواند ابزار قدرتمندی برای ایجاد شناخت و وفاداری برند باشد. شرکتها میتوانند از نشانههای برندسازی برای ایجاد هویت برند منحصربهفرد استفاده کنند که با مخاطبان هدف آنها طنینانداز شود.
روش دیگری که بازاریابی عصبی می تواند بر مدیریت برند تأثیر بگذارد، استفاده از برندسازی احساسی است. برندسازی احساسی شامل ایجاد یک ارتباط عاطفی مثبت بین مصرف کنندگان و یک برند است. تحقیقات بازاریابی عصبی نشان داده است که برندسازی احساسی می تواند ابزار قدرتمندی برای ایجاد وفاداری به برند و افزایش فروش باشد. شرکتها میتوانند از برندسازی احساسی برای ایجاد یک شخصیت برند منحصربهفرد استفاده کنند که با مخاطب هدف آنها طنینانداز شود.
بازاریابی عصبی و بازاریابی بین المللی
بازاریابی بین المللی فرآیندی است که در آن محصولات یا خدمات به مصرف کنندگان در کشورهای مختلف تبلیغ می شود. بازاریابی عصبی می تواند با ارائه بینشی در مورد چگونگی درک و واکنش مصرف کنندگان در فرهنگ های مختلف به محرک های بازاریابی، نقش مهمی در بازاریابی بین المللی ایفا کند. با درک عوامل فرهنگی که بر رفتار مصرف کننده تأثیر می گذارد، شرکت ها می توانند استراتژی های بازاریابی مؤثری را توسعه دهند که با مخاطبان هدف آنها طنین انداز شود.
یکی از راههایی که بازاریابی عصبی میتواند بر بازاریابی بینالمللی تأثیر بگذارد، استفاده از پرایمینگ فرهنگی است. مقدمات فرهنگی شامل قرار دادن مصرف کنندگان در معرض محرک های فرهنگی است که هنجارها و ارزش های فرهنگی را فعال می کند. تحقیقات بازاریابی عصبی نشان داده است که پرایمینگ فرهنگی می تواند ابزار قدرتمندی برای تأثیرگذاری بر رفتار مصرف کننده در فرهنگ های مختلف باشد. شرکتها میتوانند از پرایمینگ فرهنگی برای ایجاد کمپینهای بازاریابی که با ارزشها و هنجارهای فرهنگی مخاطبان هدفشان طنیناندازی میکند، استفاده کنند.
راه دیگری که بازاریابی عصبی می تواند بر بازاریابی بین المللی تأثیر بگذارد، استفاده از زبان است. زبان عامل مهمی در بازاریابی بینالمللی است، زیرا میتواند بر نحوه درک و پاسخ مشتریان به پیامهای بازاریابی تأثیر بگذارد. تحقیقات بازاریابی عصبی نشان داده است که زبان می تواند تأثیر قابل توجهی بر رفتار مصرف کننده داشته باشد. شرکتها میتوانند از بینشهای بازاریابی عصبی برای توسعه پیامهای بازاریابی مؤثر استفاده کنند که با مخاطبان هدف آنها به زبانهای مختلف طنینانداز شود.
مثالی از کاربرد بازاریابی عصبی
بازاریابی عصبی توسط بسیاری از برندهای معروف برای درک بهتر رفتار مصرف کننده و توسعه استراتژی های بازاریابی موثر استفاده شده است. یکی از نمونه های برندی که با موفقیت از بازاریابی عصبی استفاده کرده است، کوکاکولا است.
کوکاکولا سابقه طولانی در استفاده از برندسازی احساسی برای ایجاد ارتباط قوی با مصرف کنندگان دارد. در سال 2011، این شرکت با شرکت بازاریابی عصبی NeuroFocus برای درک بهتر نحوه واکنش مصرف کنندگان به پیام های بازاریابی مختلف همکاری کرد. در این مطالعه از فناوری EEG (الکتروانسفالوگرام) برای اندازهگیری فعالیت مغز و تعیین نحوه درک و واکنش مصرفکنندگان به محرکهای بازاریابی مختلف استفاده شد.
یکی از یافتههای کلیدی این مطالعه این بود که مصرفکنندگان به پیامهای بازاریابی که بر «تجربه مشترک» نوشیدن کوکاکولا با دوستان و خانواده تأکید میکنند، پاسخ مثبت میدهند. این مطالعه همچنین نشان داد که مصرفکنندگان به پیامهای بازاریابی که بر فواید احساسی نوشیدن کوکاکولا، مانند شادی و دلتنگی تأکید میکرد، به خوبی پاسخ میدهند.
بر اساس این بینش، کوکاکولا یک کمپین بازاریابی به نام “به اشتراک گذاری یک کوکا” توسعه داد که مصرف کنندگان را تشویق می کرد تا بطری های کوکاکولا را با نام دوستان و اعضای خانواده خود شخصی سازی کنند. این کمپین موفقیت بزرگی بود و بیش از 500 میلیون بازدید در رسانه های اجتماعی ایجاد کرد و فروش کوکاکولا را 2.5 درصد افزایش داد.
نمونه دیگری از برندهایی که از بازاریابی عصبی استفاده کرده اند اپل است. اپل سابقه طولانی در توسعه محصولات جذاب بصری و استفاده آسان دارد و این شرکت از بازاریابی عصبی برای درک بهتر نحوه واکنش مصرف کنندگان به عناصر مختلف طراحی استفاده کرده است.
یک مطالعه انجام شده توسط شرکت بازاریابی عصبی Neurosense نشان داد که مصرف کنندگان به زیبایی شناسی طراحی مینیمالیستی اپل که بر سادگی و سهولت استفاده تأکید دارد، پاسخ مثبت می دهند. این مطالعه نشان داد که فعالیت مغز مصرف کنندگان با مشاهده تصاویر محصولات اپل با طراحی ساده و تمیز افزایش می یابد.
بر اساس این بینش، اپل به توسعه محصولاتی با زیبایی طراحی مینیمالیستی ادامه داده است که به این شرکت کمک کرده تا به یکی از با ارزش ترین برندهای جهان تبدیل شود.
در نتیجه، بازاریابی عصبی توسط بسیاری از برندهای معروف برای درک بهتر رفتار مصرف کننده و توسعه استراتژی های بازاریابی موثر استفاده شده است. برندهایی مانند کوکاکولا و اپل با موفقیت از بازاریابی عصبی برای توسعه کمپین ها و محصولاتی استفاده کرده اند که با مصرف کنندگان طنین انداز می شود و باعث فروش می شود. همانطور که تکنولوژی بازاریابی عصبی به تکامل خود ادامه می دهد، ما انتظار داریم که برندهای بیشتری از این رویکرد برای به دست آوردن مزیت رقابتی در بازار استفاده کنند.
نتیجه
بازاریابی عصبی ابزار قدرتمندی است که دنیای بازاریابی را متحول کرده است. بازاریابی عصبی با ترکیب اصول علوم اعصاب، روانشناسی و بازاریابی، بینش های ارزشمندی را در مورد رفتار مصرف کننده ارائه می دهد و به شرکت ها کمک می کند تا استراتژی های بازاریابی موثری را توسعه دهند. بازاریابی عصبی می تواند با کمک به شرکت ها در درک اینکه مصرف کنندگان چه می خواهند و چگونه به محصولات مختلف پاسخ می دهند، بر توسعه محصول تأثیر بگذارد. بازاریابی عصبی می تواند با ارائه بینش هایی در مورد نحوه تصمیم گیری مصرف کنندگان و اینکه چه چیزی بر این تصمیمات تأثیر می گذارد، بر مدیریت رفتار مصرف کننده تأثیر می گذارد. بازاریابی عصبی می تواند مدیریت برند را با ارائه بینشی در مورد نحوه درک و واکنش مصرف کنندگان به برندهای مختلف تحت تاثیر قرار دهد. بازاریابی عصبی می تواند با ارائه بینش هایی در مورد نحوه درک و واکنش مصرف کنندگان در فرهنگ های مختلف به محرک های بازاریابی، بر بازاریابی بین المللی تأثیر بگذارد.
به طور کلی، بازاریابی عصبی به یک ابزار ضروری برای شرکت هایی تبدیل شده است که می خواهند در چشم انداز بازاریابی بسیار رقابتی امروز موفق شوند.
مطالب این سایت شامل حمایت از حق مؤلف و مترجم است و هرگونه کپی برداری بدون درج لینک منبع، پیگرد قانونی دارد.